قدس آنلاین: عاشورا حادثهای نبود که در یک نیمروز در سال ۶۱ ه. ق رخ داده باشد و هیچ ارتباطی به حوادث پیش و پس از خود نداشته باشد، بلکه این حادثه، هم ریشه در حوادث پیشین و تحولات اجتماعی مسلمانان از زمان رحلت پیامبر اکرم(ص) تا زمان آن حادثه داشت و هم آثار و برکاتی بسیار از خود بهجای گذاشته است که تا قیامت در اندیشه و رفتار مسلمانان و دیگر انسانهای آزاده ظهور و بروز و امتداد خواهد داشت. این آثار به حوزهای خاص محدود نمیشود، بلکه باید گفت عاشورا به کتابی پرقطر میماند که فصولی گوناگون و متنوع دارد؛ در ادامه برخی از فصول کتاب پرحجم فرهنگ عاشورا را ورق میزنیم و اندکی از آن را به مطالعه مینشینیم.
* تکلیفگرایی در ظلمستیزی
امام حسین(ع) با قیام تاریخی خود و ستیز علیه دستگاه فاجر بنیامیه تکلیف شاگردان فرهنگ عاشورا را روشن کرد تا هیچگاه با طاغوتهای زمان خود سازش نکنند و طرح دوستی نریزند. امام حسین(ع) خطاب به امیر مدینه که میخواست از او بیعت بگیرد، در بیان تکلیف شیعیان و پرهیز از عدم سازش با حکام جور، فرمود: «أنا أهلبیت النبوة و مِثلی لایُبایِعُ بِمِثل یزید»؛ من از اهل بیت نبوتم و شخصی چون من هرگز با شخصی مانند یزید بیعت نخواهد کرد.
آن حضرت در پاسخ به مروان بن حکم که از ایشان خواسته بود با یزید بیعت کند نیز فرمود: «وَیْحَکَ، أَتَأْمُرُنی بِبَیْعَةِ یَزیدَ و هُوَ رَجُلٌ فاسِقٌ»؛ وای بر تو! آیا از من میخواهی با یزید که مردی فاسق است، بیعت کنم؟
* استمراربخشی حرکت انبیا
قیام جاودانه امام حسین(ع) که فرهنگی جاودانه آفرید، ۲۸ رجب سال ۶۰ ه. ق از شهر مدینه آغاز شد. امام از این قیام جز استمرار و دوامبخشی راه پیامبران الهی هدفی نداشت. اگر هدف پیامبران خدا مبارزه با فساد و اصلاح جامعه بود و اگر هدف انبیای الهی بتشکنی و گسترش توحید بود، امام حسین(ع) نیز خواست هم فساد و بیبندوباری جامعه را که از امویان سرچشمه گرفته بود، برچیند و هم طاغوت و بت زمان را درهم شکند.
تشابه حرکت امام حسین(ع) به حرکت انبیا و استمراربخشی این حرکت، در انتخاب آیات قرآن که در لحظه ترک مدینه و هنگام ورود به مکه قرائت فرمود، کاملاً مشهود و ملموس است. امام در لحظه ترک مدینه همان کلماتی را قرائت کرد که حضرت موسی در لحظه ترک مصر به زبان آورده بود: «فَخَرَجَ مِنهَا خَائِفًا یَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»؛ موسی در حالی که ترسان و نگران بود از شهر بیرون رفت و گفت: پروردگارا! مرا از گروه ستمکاران نجات بخش.
و آنگاه که آن حضرت پس از چند روز در ماه شعبان به مکه رسید، این آیه را قرائت کرد: «و لَمّا تَوَجَّهَ تِلْقَاء مَدْیَنَ قَالَ عَسَی رَبِّی أَن یَهْدِیَنِی سَوَاء السَّبِیلِ»؛ و چون به سوی شهر مَدیَن رو نهاد، گفت: امید است پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند.
امام حسین(ع) با انتخاب این آیات، خواست به همه بفهماند آنسان که حضرت موسی(ع) در زادگاهش امنیت نداشت و برای فریاد کردن یکتاپرستی و ترویج راستی و درستی، شهر خود را ترک کرد و به جای امن پناه برد، من نیز در زادگاهم امنیت نداشتم و نمیتوانستم توحید را فریاد بزنم و از ضد ارزشها جلوگیری نمایم. از اینرو، به ناچار به شهر امن الهی پناه آوردم تا بتوانم در این سرزمین ستم فرعون زمان را افشا کنم.
* بدعتستیزی و عزتآفرینی
بیتردید اصلیترین خاستگاه عزتخواهی برای اهل ایمان، قرآن کریم است که این عزت را در راستای عزت خداوند بزرگ و استمرار عزت رسول گرامی اسلام(ص) معرفی کرده، میفرماید: «و لِلّهِ الْعِزَّةُ و لِرَسُولِهِ و لِلمُؤْمِنِینَ».
امام حسین(ع) که وارث پیامبر خدا بود و عزت را مانند هر چیز دیگری از آن حضرت به ارث برده بود، هیچ وقت تن به خواری نداد. این بود که وقتی دید حکام بنیامیه کاخ بلند اسلام را هدف گرفته و با رو آوردن به خرافه و موهومات، زمینه خواری جامعه مسلمانان را فراهم آوردهاند، تصمیم گرفت علیه بدعت و خرافهگرایی بستیزد؛ از این رو در نامهای به مردم بصره نوشت: ای مردم! من شما را به عمل به کتاب خدا و سنت رسولش دعوت میکنم؛ سنت رسول خدا به فراموشی رفته و بدعت زنده شده است.
* شهادتطلبی و نهراسیدن از مرگ
مرگ چیزی است که با انسان عجین شده و هر فردی که چشم به دنیا میگشاید بهناچار روزی دیده بر هم مینهد و این دنیا را ترک میکند و دعوت فرشته مرگ را لبیک میگوید. این همان است که قرآن میفرماید: «کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ».
با اینکه مرگ حق است و در متن زندگی انسان قرار دارد، برخی از انسانها از آن هراس دارند تا جایی که برای فرار از مرگ، هر حقی را ناحق میکنند و هر عمل ناروایی را روا میدانند، اما در مقابل، هستند کسانی که نهتنها از مرگ هراس ندارند بلکه آن را گردنبندی گرانبها میدانند که به انسانها زینت میدهد. این را از تاریخساز کربلا بشنویم که در روز ترویه آنگاه که خواست مکه را به سوی عراق ترک کند، حاجیان را مخاطب قرار داد و فرمود: مرگ بر فرزندان آدم حک شده است، چون جای گردنبند بر گردن دختران جوان. من مشتاق دیدن پیشینیان خویشم، مانند اشتیاقی که یعقوب به دیدار یوسف داشت.
حرکت کاروان امام حسین(ع) به سوی کوفه همچنان ادامه داشت تا آنکه لشکر حر آن کاروان را از ادامه حرکت بازداشت. امام در مواجهه با لشکر حر فرمود: «أفَبِالموتِ تُخَوِّفُنی؟ و هل یَعدُو بِکُم الخَطبُ أن تَقتُلُونی؟» آیا مرا به مرگ تهدید میکنی؟ آیا کاری بیش از این از دست شما برنمیآید که مرا به قتل برسانی؟
خط سرخِ شهادتطلبی و نهراسیدن از مرگ که امام حسین(ع) برای خود و یارانش ترسیم کرد، از روز عاشورا تا امروز و از امروز تا قیامت برای پیروان آن حضرت استمرار خواهد داشت.
* سرمشق انقلابها
هرچند طول زمان انقلاب امام حسین(ع) کوتاه بود و از رجب سال ۶۰ ه. ق آغاز شد و در دهم محرم ۶۱ ه. ق پایان یافت، اما در این مدت کوتاه توانست با الگوسازی و الگودهی در ابعاد گوناگون، کربلا را به وسعت همه مکانها و عاشورا را به وسعت همه زمانها گسترش دهد و شعار «کلُّ یومٍ عاشورا و کُلُّ ارضٍ کربلا» را به یک شعار راهبردی تبدیل کند. این نهضت امام حسین(ع) بود که به سرمشقی برای دیگر انقلابها در طول تاریخ تبدیل شد. امام خمینی(ره) در تصریح به این مطلب که اگر نهضت امام حسین(ع) نبود انقلاب ما هم جان نمیگرفت، فرمود: ما باید همه متوجه این معنا باشیم که اگر قیام سیدالشهدا(ع) نبود امروز ما نمیتوانستیم پیروز شویم، انقلاب اسلامی ایران پرتوی از عاشوراست.
قدرت الگوسازی و الگودهی عاشورا تا جایی است که حتی افراد غیرمسلمان نیز با الگوگیری از نهضت خونبار کربلا انقلابهایی را رهبری کردند و موفقیتهای بزرگی را بدست آوردند. قیام آزادیخواهانه مهاتما گاندی، رهبر هندوستان در رهایی این کشور از یوغ استعمار انگلستان نمونهای از این انقلابهای رهبران غیرمسلمان است. او خطاب به مردم کشورش گفت: «من زندگی امام حسین(ع)، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خواندهام و توجه کافی به صفحات کربلا نمودهام. بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد پیروز گردد، باید از سرمشق امام حسین(ع) پیروی کند».
* احیای امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر فریضهای بزرگ است که در فرهنگ متعالی اسلام از جایگاهی والا و از اهمیتی بالا برخوردار است، به طوری که اگر به خوبی مورد توجه قرار گیرد و در جامعه اسلامی اجرا شود، هم به بقا و تعالی مکتب میانجامد و هم عطری دلانگیز را که حاکی از سعادت و سلامت فرد و جامعه است، در فضای زندگی بشر میپراکند. اهمیت این فریضه موجب شد هم در قرآن و هم در سیره پیشوایان معصوم(ع)، بهویژه در گفتار و رفتار امام حسین(ع) تبلوری خاص یابد. امام حسین(ع) در بیان این تکلیف، نه تنها برای خود، بلکه برای شیعیانش فرمود: قیام من، نه از روی خودخواهی، برای خوشگذرانی و فساد و ستمگری است، بلکه برای مصلحتخواهی در امت جدم رسول خداست و من میخواهم به معروفها امر و از منکرها نهی کنم.
* فرهنگ عاشورا بستری برای انتظار و ظهور
آن طور که از آموزههای اسلامی استفاده میشود و قرائن و شواهد، آن را تأیید میکند، عاشورا بستری مناسب برای ظهور است؛ زیرا این فرهنگ عاشوراست که در روح بشر رسوخ خواهد کرد و شرارهای در دلهای انسانهای آزاده خواهد افکند که بدون تردید مؤثرترین و پایدارترین عامل فرهنگساز برای بشر خواهد بود. بر همگان روشن است که امروز فرهنگ عاشورا تنها به شیعیان محدود نمیشود، بلکه دیگر انسانهای آزاده نیز اعم از سنی و مسیحی به دامن فرهنگ عاشورا پناه آوردهاند و منتظرانه چشم به ظهور حسینی دیگر دوختهاند، باشد که این حسین زمان در کربلایی دیگر به وسعت جهان ظهور کند و به خونخواهی اجداد پاکش برخیزد و هر طاغوتی را درهم شکند و هر ناراستی و نادرستی را فرو نشاند و عدالت را که خواست همگان است، در جهان بگستراند.
نظر شما